آموزش عاشق شدن
باید بدونی چجوری عاشق شی
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید تو جامعه اتفاقات دردناک عجیبی دیدم از قتل تا خودکشی دیدم جونا دارن یه کلاه بزرگ سر خودشون میزارن بنام عشق و هر کسی هم یک روز دچارش میشه دیدم غم و بدبختی مردم از چار چیزه بیکاری ، خانواده ، عشق ، دین دوست دارم همه خوشبخت باشید از خدا کمک بخواهید من سعی میکنم تو این وبلاگ در باره عشق و خونواده مطالبی اموزنده قرار بدم امید وارم استفاده کنید
آخرین مطالب
نويسندگان
چت با من

 منشا ء و علت اين گناه بزرگ مختلف است که به بعضي از آنها ابتدا به صورت فهرست اشاره خواهد شد . 

1- نداشتن آگاهي 
2- تقليد کورکورانه 
3- کمبود رواني 
4- دوستان نامناسب و ناباب . 
5- خود باختگي وتهاجم فرهنگي 
6- باقيمانده رژيم طاغوت .
7- مخالفت با اسلام و انقلاب 
8- نبودن غيرت در بعضي از مردان
9- لقمه حرام 
10- توجه به تجملات و تشريفات 
11- حرص و طمع 
12- مسامحه و بي توجهي 
13- نداشتن ارتباط واقعي با خداوند سبحان 
 
توضیحات در ادامه مطلب

 1. غريزه جنسي، قوي‏ترين غريزه انساني است كه زندگي انساني را از نظر كمّي و كيفي مورد تأثير و تأثّر قرار مي‏دهد. اين غريزه در كنار غريزه گرسنگي، بسترساز فرهنگ‏هاي انساني در طول تاريخ شده و دين با ورود در اين بستر، معنا بخش فرهنگ انساني مي‏شود؛ به همين دليل در تاريخ اديان كمتر ديني است كه درباره مسئله جنسي سخن نگفته باشد. 

2. غريزه جنسي در يك چارچوب، مورد توجه اديان قرار مي‏گيرد و در چارچوب جهان‏بيني آن دين، جايگاه مسئله جنسي را با توجه به انسان‏شناسي خود، و جهان‏شناسي و اخلاقيات مبتني بر آن، تشريح و تفسير مي‏كند كه اغلب دائر مدار آن، انسان واسطه‏اي و متعالي ديني، مثل پيامبران و يا بنيان‏گزاران دين مثل بودا قرار مي‏گيرد. 
3. در غرب مسيحي قرون وسطي كه انسان كامل مسيحي محور معرفت‏شناسي، جهان‏شناسي، انسان‏شناسي و سپس جامعه‏شناسي واقع شده بود، درباره مسئله جنسي، چه از بُعد انسان‏شناسي و چه جامعه‏شناسي، به همان ميزان قضاوت مي‏شد و چون انسان‏هاي كامل مسيحي، حضرت مسيح و حضرت مريم و حضرت يحيي(ع)، هر سه ازدواج نكرده، در مسيحيت دوري از عمل جنسي، يك شرط براي انسان كامل شمرده شد و كم كم ترك عمل جنسي به ترك كلي عمل جسمي كشانده مي‏شود و در دوران قرون وسطي، انسان‏هايي اعم از زن و مرد، دور از شهرها در نقاط دور افتاده جنگل‏ها و كوه‏ها و بيابان زندگي مي‏كردند كه به دور از لذت‏هاي جسمي يك زندگي كاملاً مجردانه داشتند. پس حجاب در همين جهت قلمداد مي‏شد؛ يعني دوري از لذت‏هاي جسماني بطور كامل.
 
بقیشم در ادامه مطلب


ادامه مطلب ...

 نمى‏دانيد؛ واقعاً نمى‏دانيد چه لذتى دارد وقتى سياهى چادرم، دل مردهايى كه چشمشان به دنبال خوش‏رنگ‏ترين زن‏هاست را مى‏زند.

نمى‏دانيد چقدر لذت‏بخش است وقتى وارد مغازه‏اى مى‏شوم و مى‏پرسم: آقا! اينا قيمتش چنده؟ و فروشنده جوابم را نمى‏دهد؛ دوباره مى‏پرسم: آقا! اينا چنده؟ فروشنده كه محو موهاى مش‏كرده زن ديگرى است و حالش دگرگون است، من را اصلاً نمى‏بيند. باز هم سؤالم بى‏جواب مى‏ماند و من، خوشحال، از مغازه بيرون مى‏آيم.
نمى‏دانيد؛ واقعاً نمى‏دانيد چه لذتى دارد وقتى مردهايى كه به خيابان مى‏آيند تا لذت ببرند، ذره‏اى به تو محل نمى‏گذارند.
نمى‏دانيد؛ واقعاً نمى‏دانيد چه لذتى دارد وقتى شاد و سرخوش، در خيابان قدم مى‏زنيد؛ در حالى كه دغدغه اين را نداريد كه شايد گوشه‏اى از زيبايى‏هاتان، پاك شده باشد و مجبور نيستيد خود را با دلهره، به نزديك‏ترين محل امن برسانيد تا هر چه زودتر، زيبايى خود را كنترل كنيد؛ زيبايى از دست رفته‏تان را به صورتتان باز گردانيد و خود را جبران كنيد.
نمى‏دانيد؛ واقعاً نمى‏دانيد چه لذتى دارد وقتى در خيابان و دانشگاه و... راه مى‏رويد و صد قافله دل كثيف، همره شما نيست.
نمى‏دانيد؛ واقعاً نمى‏دانيد چه لذتى دارد وقتى جولانگاه نظرهاى ناپاك و افكار پليد مردان شهرتان نيستيد.
نمى‏دانيد؛ واقعاً نمى‏دانيد چه لذتى دارد وقتى كرم قلاب ماهى‏گيرى شيطان براى به دام انداختن مردان شهر نيستيد.
نمى‏دانيد؛ واقعاً نمى‏دانيد چه لذتى دارد وقتى مى‏بينى كه مى‏توانى اطاعت خدايت را بكنى؛ نه هوايت را.
نمى‏دانيد؛ واقعاً نمى‏دانيد چه لذتى دارد وقتى در خيابان راه مى‏رويد؛ در حالى كه يك عروسك متحرك نيستيد؛ يك انسان رهگذريد.
نمى‏دانيد؛ واقعاً نمى‏دانيد چه لذتى دارد اين حجاب!
خدايا! لذتم مدام باد.
 

 

دوستى و روابط در دوره ى نوجوانى و جوانى از اهميت ويژه اى برخوردار بوده، امکان آسيب پذيرى آن نيز در اين دوره بيش از هر زمان ديگرى است; زيرا با بيدار شدن غريزه ى جنسى در دوره ى نوجوانى و جوانى، توجه به مسائل عاطفى و جذابيت هاى ظاهرى جنس مخالف بيش تر مى شود. اين گرايش در پيدايش دوستى ها و روابط دختر و پسر تأثير به سزايى دارد و گاه چنان فرد را تحت تأثير قرار مى دهد که تمامى ارزش ها و هنجارهاى اخلاقى و اجتماعى را زير پا گذاشته، در دوستى ها و روابط با جنس مخالف هيچ حدّ و مرزى قايل نمى شود.

در حال حاضر مسئله ى ارتباط دختر و پسر يکى از معضلات اصلى جامعه ى ماست و اگر بينش و گرايش جوانان در اين زمينه اصلاح نشود، پيامدهاى منفى بسيارى را به دنبال خواهد داشت.

مهم ترين راه کار پيش گيرى از روابط ناسالم دختر و پسر، تقويت باورهاى مذهبى در جوانان، و فرهنگ سازى ازدواج ساده در جامعه است.

در اين بخش به پاره اى از مهم ترين پرسش ها در اين زمينه پاسخ مى دهيم.

مجله ى صباح طى گفت وگويى با حجة الاسلام والمسلمين حسينى سؤالاتى را در زمينه ى مسائل تربيتى مطرح کرده و از رهنمودها و بيانات ايشان بهره برده است; توجه شما را به اين پرسش و پاسخ ها معطوف مى داريم

سوالات در ادامه مطلب

 



ادامه مطلب ...

 این روزا یکم از مسائل سیاسی به دلایلی فاصله گرفتیم همه چیز جلوتون هست میبینید دیگه کم نیاز هست که من سرتون رو در بیارم ولی اگه کسی حرفی داشت میتونه بزنه ما هم در خدمتیم  اما یکم به مسائل اجتماعی برسیم

 

فقر

اسمش آشناست نه؟؟؟ ولی بیشتر بد بختی اجتماعی ما از همین اسم اشناست نبودن امنیت جانی فساد فحشا نمیدونم هزار کوفت و زهر مار دیگه خدا رو شکر تو ملت ما در باره بقیه ملت ها نمیدونم ولی تو ملت ما به مردم فقیر بد تر ظلم میشه

هر کی میبینن بدبخت تره بیشتر میزنن تو سرش چه میشه کرد بیشترشم خود ما میکنیم

چرا وقتی میگم فقر فکرتون میره رو نبود پول

مردم فقیر خیلی زیادن در عین اینکه در پول غلت میزنن

فقر عاطفی: کسانی که دارای فقر عاطفی هستن طعمه گرگ هایی میشن که با نشون دادن یک عاطفه اون ها رو تو کام خودشون میکشن و از اون راه به هزار کثافت میکشونن معاد فحشا و ...

فقر شعور: بد ضربه به جامعه میزنن

و هزار فقر دیگه ... لعنت به ما لعنت به من و کسانی که ندونسته بدبختی رو رواج میدن

نمیدونم چه لذتی میبرین کسی که بدبخت هست رو تحقیر کنید  نمیدونم چطور با وجدانت کنار میای وقتی یک فاحشه یک معتاد یک ایدزی رو میبینی تحقیرش کنی در صورتی که مقصر من و تو هستیم

وقتی میبینه من و تو داریم تو پول غلت میزینم اونم آدمه دوست داره به خدا بگه بخنده شاد باشه وقتی به یک جا رسید که دیگه همه در ها بستست میاد خود فروشی میکنه میاد آلده میشه ولی نمیدونه که بین اون در های بسته خودش رو انداخته تو چاه و اینجا دیگه کاروانی ینست که یوسف بی گناه رو نجات بده خدا از سر گناه هانمون بگذره

می خواهی برات یک داستان تعریف کنم خدا وکیلی تا آخرش رو بخون

یک روز تو جریان کارام به یک فاحشه یر خوردم یک سوال ازش پرسیدم که ای کاش لال بودم و زبونم کار نمی کرد

گفتم چرا فاحشه شدی برای چی تن به این کار دادی؟

- آدم تا چقدر میتونه صبر کنه وقتی هر جا میرم نه کاری هست مادر مریضم این طرف پدرمون هم که ولمون کرده رفته دو تا خاوهر کوچکم دارم خرج اون ها رو از کجا بیارم هر نامردی که میاد رو آدم منظور داره می خواهن از آدم سو استفاده کنن

دیگه چکار میتونستم بکنم یک شب خواهرم ازم پرسید آبجی موز چه مزه ای میده اشک تو چشمام حلقه زد دیگه به خودم گفتم میرم میرم و براشون یک زندگی خوب فراهم میکنم  این شد که تن به این کار دادم  یک بی غرتیش نپرسید چه مرگته که این کار ر ومیکنی وقتیم فهمیدم ایدز گرفتم و دیدم کسی بهم توجه نمیکنه گفتم حالا دیگه نوبت منه تا اون موقع شما ازم سو استفاده کردین الان منم که شما رو به خاک سیاه می نشونم

 

دختري در يک باند فساد دستگير و از وي در خصوص علت حضور در آن باند سوال شد. او عنوان مي‌دارد ماجرا طولاني و اسفبار است و گونه شروع کرد:

در مدرسه و محيط خانه محجوب و ساده به شمار مي‌آمدم،اما در محيط مدرسه و کلاس درس شاهده رفتارهاي ناهنجار بعضي از دانش‌آموزان بودم و آنان هر روز از مسائل خارج از مدرسه و خانه، شرکت در پارتي‌هاي مختلف، پرسه زدن در خيابان و ارتباط با پسران و... گفت و گو مي‌کردند. من که از آنان بيزاري ميجستم با متلک‌هاي گوناگون از جمله «تو امل هستي» و «وامانده از اجتماعي» مواجه مي‌گرديدم. کم‌کم حرف‌هاي آنها در من اثر گذاشته و چندبار به اتفاق آنان همراه با ترس و اضطراب به بعضي از خيابان‌ها و مجتمع‌هاي تجاري که اغلب محل تردد افراد لاابالي بود رفتم.به مرور زمان در وضعيت ظاهري خوش تغييراتي دادم وبراي اين که از دوستانم عقب نمانم و از حالت به اصطلاح امل بودن خارج شوم، با پسري طرح دوستي ريخته و در ادامه، سر از خانه‌هاي مجردي درآوردم و آلوده به مسائل منافي عفت اخلاق شدم و در نهايت با يک باند فساد مرتبط و در اثر ارتباطات نامشروع دچار بيماري گشتم.

نامبرده درتمامي مراحل تحقيق و بازجويي، يک لحظه آرام و قرار نداشت. مرتب اشک مي‌ريخت و غبطه مي‌خورد که چرا زندگي آرام و آبرومند خود را در اثر تحريک چند دختر بي‌تقوا و به دست آوردن خوش‌گذراني موقت و کاذب از دست داده است.به راستي اگر«امل» به معناي دين‌داري، پارسايي عفاف است اين عيب نخواهد بود؛ بلکه يک شرافت بزرگ و افتخارآفرين است.اين است عواقبل زيانبار نداشتن استقلال فکري و شخصيتي، دور بودن از فرهنگ غني قرآني و اسلامي و ارتباط با دوستان فاقد تقوا و پارسايي؛ دوستي‌هايي که ريشه انحرافات جنسي و فساد و اعتياد و... مي‌باشد. با اين که قرآن کريم خطر اين گونه دوستي‌هاي ناسالم را گوشزد فرموده که حقيقت آنها دشمني است و آدمي را از ياد خداوند متعال، تنها سرچشمه زلال و حيات‌بخش و يگانه عامل تکامل و اعتلاي شخصيت و سعادت باز مي‌دارند؛ در نتيجه انسان تشنه کام مي‌ماند و زمينه بدبختي و هلاکت او فراهم مي‌گردد، لذا در سراي آخرت اين دشمني آنها روشن مي‌گردد، جز دوستي‌هايي که براساس تقوا و انسانيت بوده است:

(الا خلاء يومئذبعضهم لبعض عدوم الا المتقيمن)؛ دوستان در آن روز دشمن يکديگرند، مگر پارسايان

بیچاره!!! دخترای زیادی مثل این خانوم هستند که واسه این که بگن از دوستامون کم نمیاریم به چه جاهایی که کشیده نمیشن

 

 

 این نامه مهرانه به نامرد رویا هاشه 

بخدا از این پسر ها فراونه حواستون باشه

سوختم! سوختم...
مي‌فهمی؟ آتيش گرفتم، شعله ور شدم، درست مثل چوب خشکی که روش نفت بريزن و بعد؛ فقط يه جرقه! می فهمی چی ميگم؟ نه! نميفهمی، هيچ وقت نفهميدی. همیشه، هميشه فرار کردی، دروغ بودی، پشت شخصيتای مختلف پنهون شدی... تو بهترين جرقه بودی، يه جرقه کوچيک برای يه آتیش بزرگ؛ و بعد... من خاکستر شدم!
هيچ وقت، هيچ وقت نخواستی بفهمی، نخواستی بفهمی که من اون روزا، اون روزای سخت بعد از اينکه اون بيماری لعنتی بابامو زمين گير کرد چه حالی داشتم، چقدر تنها بودم، چقدر خسته بودم...
پشتم، کمرم شکسته بود... بابام، بزرگترين و استوار ترين تکيه گاهم حالا برای کوچک ترين کاراش نياز به ديگران داشت... و من... ديگه نميتونستم به اون تکيه کنم. تو اون روزای سخت، تو اون روزای تلخ، ديدن تو برام بهشت بود، يه هديه الهی بودی... می فهمی؟ ميفهمی؟ ميفهمی؟ من نياز به تکيه گاه داشتم. يه نياز بزرگ... يه خلا تو دلم بود، يه... تو برام شدی تکيه گاه، تو اوج روزای تلخم. وقتی ديدمت ، تو همون سکوت، تو همون لحظه های بی صدا؛ يه حس، يه چيزی قلقلکم داد... بعد خيلی آروم، مثل يه درخت... نه! مثل يه علف هرز رشد کرد، بزرگ شد، بزرگتر، بزرگتر... تو نديدی!
نفهميدی! تو دنبال آرزوهای خودت بودی، خواسته های خودت... تو هيچ وقت هيچی واست مهم نبود، يه کس يا يه چيز برای تو تفاوت چندانی نداشت، تو فقط يه وسيله ميخواستی، يه پل که تو رو به آرزوهات برسونه... مهم نبود که اين وسيله چی سرش مياد، برای تو، فقط آرزو های خودت مهم بود!
من بهت تکيه کردم، دورت چرخيدم، نوازشت کرم، بوسيدمت... ولی همشه از راه دور؛ با يه دنيا عشق، آرزو... رويای رسيدن، با تو بودن، با تو موندن... 

بیچاره مهرانه و مهرانه ها

ادامه مطلب را حتما بخونید

 



ادامه مطلب ...

 سلام دوستان عزیزم



لطفا اگه مطلبی، مقاله ای، سوالی، تجربه ای چیزی در باره موضوعات وبلاگ دارید برام ایمیل کنید یا در نظرات بنویسید تا در وبلاگ قرار بدم و همه استفاده کنن 

هر کس کمک کنه لینکش رنگی تو وبلاگ قرار میگیره

email: jikooooooly@gmail.com

bardiya3@aol.com



 اگر هم به نظرتون مطلاب مفیده در خبر نامه عضو شوید تا مطالب جدید براتون ایمل بشه

من از طرف لوکس بلاگ از همه دوستانی که لینک بودن حالا نیستن

نظر داده بودن حالا ندادن

عضو خبر نامه بودن حالا نیستن عذر خواهی میکنم

لوکس بلاگ همرو پاکید

 

اگه می خواهید بعد از ازدواج دعواتون نشه هواستون باشه...
خانواده ھر دو نفراز نظر فرھنگي و سنت ھاي رايج نزديك به ھم باشند.
تا سر حد امكان، تمكن مالي دو خانواده متناسب با يكديگر باشد.
اگر ھر دو نفر اھل يك شھر نیستند حداقل در ساير زمینه ھا و آداب و رسوم نزديك به
ھم باشند.
ديدگاه ھاي دو خانواده از نظر مذھبي – سیاسي – اجتماعي و معاشرت نزديك به ھم
باشند.
در خانواده دو طرف پدرسالاري يا مادرسالاري به صورت مطلق وجود نداشته باشد.
تناسب جسمي – شكل – قیافه و اندام ھر دو نفر به ھم نزديك باشد تا حدي كه تفاوت
ھاي موجود خیلي چشمگیر نباشد.
 
ادامه را هم ببین
 


ادامه مطلب ...
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد
آخرین مطالب
پیوند ها


 
 
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است